مسیر فعلی شما در سایت دهکده دانلود و بازی :
دانلود آهنگ و موزیک جدید -->>>
دانلود آهنگ جدید ایرانی -->>>
دانلود موزیک ایرانی-تک آهنگ -->>>
دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار
دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار در قسمت زیر دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار را به صورت آنلاین میتوانید گوش دهید و در صورتی که علاقه به دانلود ان داشتید آن را با استفاده از لینک پایین دانلود کنید .!!! این سیستم برای این قرار داده شده است که اگر دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار آن چیزی که مورد نظر شما هستش نبود شما بیخودی و بی دلیل حجم از دست ندهید .
نام اثر :ثبت نشده
کد آهنگ مربوط به دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار
کد اجرای اتوماتیک آهنگ دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار رو میتوانید در وبلاگ خود قرار دهید و ازش استفاده کنید . برای این کار کافی هستش که کد زیر رو کپی کنید و در وبلاگ خودتون این کد رو وارد کنید .
دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار این روزها روز های Ù…ØØ±Ù… هستش Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ آهنگ های مذهبی Ùˆ Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª کننده تمامی سایت ها قرار میدهند Ùˆ ما به صورت کاملا تصادÙÛŒ به این سری آهنگ های عصار رسیدین Ú©Ù‡ خوب خیلی خوب هستش Ú©Ù‡ ما هم میتونیم آهنگ ها Ùˆ یا دکلمه هایی مذهبی مثل همین دکلمه جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار رو در سایت برای شما عزیزان قرار بدیم . در روز های آینده تعداد بیشتری آهنگ Ùˆ دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† Ùˆ Ù…ØØ±Ù… قرار خواهم داد .متن ترانه شعر دکلمه جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار بعد از آن ØÙ‚ بانگ واویلا شنید تا Ú©Ù‡ نوبت بر علی اکبر رسید اذن میدان داد Ùˆ او آرام Ø±ÙØª گوییا از جان مولا کام Ø±ÙØª تا رکابش سوی میدان Ù…ÛŒ کشید چند قدم آقا به دنبالش دوید ******************** شبه پیغمبر بران بر خصم دون عالمی از رزم او غرق جنون Ú¯ÙØª لشکر: [او رسول الله بود گر خطا نبود، خود الله بود] نعره زن بر قلب دشمن ØÙ…له کرد لشکر از تیغش ÙØºØ§Ù† Ùˆ ناله کرد ******************** بذر غیرت در دل او کشته است شبه پیغمبر خدایا! تشنه است بعد جنگی بس نمایان ای دلیر باز گرد Ùˆ از پدر قوت بگیر [تشنه ام بابا! Ú©Ù…ÛŒ آبم بده با بیان گرم خود تابم بده العطش بابا ببین بس تشنه ام] ******************** Ú¯ÙØª بابا: [جان جان شرمنده ام] عشق بازی با پدر، با تشنگی سهم بابایش Ùقط شرمندگی دل عطش دارد به دیدار پدر قوتی گردیده در تیغ پسر ******************** پس رکابش سوی میدان ساخت کرد در میان موج دشمن تاخت کرد رزم او همچون نبرد ØÛŒØ¯Ø± است ص٠شکن؛ او غیرت اله ØµÙØ¯Ø± است چون علی در زرم دشمن تاب داشت آن طر٠بابا دلی بی تاب داشت ******************** این Ø·Ø±ÙØŒ بابا به بذکر کردگار آن Ø·Ø±ÙØŒ او در میان کار زار این Ø·Ø±ÙØŒ دستی به سوی آسمان آن Ø·Ø±ÙØŒ او زیر تیغ Ú©Ø§ÙØ±Ø§Ù† این Ø·Ø±ÙØŒ مولا به ØÙ‚ در راز بود آن Ø·Ø±ÙØŒ پرواز او آغاز بود ******************** این Ø·Ø±ÙØŒ چشمی به راهش منتظر آن Ø·Ø±ÙØŒ تیغی به ÙØ±Ù‚Ø´ منکسر بس عطش Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بر شبه رسول بی قرار Ùˆ مضطرب ماه بتول ناگهان اکبر ز روی زین ÙØªØ§Ø¯ نیزه Ùˆ شمشیر کین بر دین ÙØªØ§Ø¯ نیزه ای پهلوی او را Ù…ÛŒ درید تیغ کین بر ÙØ±Ù‚ ماهش Ù…ÛŒ تنید ******************** خنجری پر کینه اندر سینه است خط خون تابیده بر آیینه است تیر صد پر در میان چشم داشت همچنان از جور دشمن خشم داشت تیغ او از Ú©Ù ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بر زمین گوئیا ØÙ‚ گشته از داغش غمین ******************** اسب ها آماده اندر تاختند تا Ú©Ù‡ کار شبه ØÙ‚ را ساختند چون لگد بر پشت Ùˆ پهلویش ÙØªØ§Ø¯ قصه [دیوار Ùˆ در] یادش ÙØªØ§Ø¯ اسب ها بر جسم پاکش تاختند جسم اکبر اربآ اربا ساختند ******************** ناگهان ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ زد با بنگ شین: [بر زمین Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام بابا ØØ³ÛŒÙ†!] تا Ú©Ù‡ مولا بانگ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ شنید مضطرب او سوی میدان Ù…ÛŒ دوید چون ØØ³ÛŒÙ† بر نعش پاکش نوØÙ‡ کرد چشم ØÙ‚ از داغ اکبر گریه کرد ******************** سر به روی دامن بابا نهاد بی قراری بر دل آقا نهاد سر به روی سینه اما بی قرار ناگهان از دل رها ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ زار: [از زمین برخیز Ùˆ یک بار دگر نام بابا را ببر جان پدر!] ****************************** بعد از آن قاسم مقابل با عمو اذن میدانش نداده روبرو مضطرب این سو به آن سو بی قرار مادرش آمد کند درمان کار نامه بابا برایش خوانده است چون پدر اذنش به میدان داده است ******************** نامه را Ø¨Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ بس شادمان همچو رعدی تندری شیر زمان بند Ú©ÙØ´ÛŒ بست Ùˆ آن دیگر رها رو به سوی خیمه آن مه لقا [السلام مولای من بابا عمو!] قاسم این سو با ØØ³ÛŒÙ† است روبرو ******************** نامه را داد Ùˆ دگر خاموش بود از دل Ùˆ جان او سراپا گوش بود چون Ú©Ù‡ دست خط برادر را بدید خط اشکی روی رخسارش دوید با سوالی رمز ØÙ‚ را باز کرد از بلایی بس عظیم آغاز کرد: ******************** [مرگ در کامت چگونه در سر است؟] [از عسل ای جان جان شیرین تر است!] نوجوان قاسم در آغوشش نشست از عمو صد بوسه بر رویش نشست بر تنش آیا زره اندازه بود؟ نه رÙیقان! قاسمم دردانه بود ******************** داشت پایش تا رکابش ÙØ§ØµÙ„Ù‡ دشمنان آن سو کشیدند هلهله با خدایش Ù„ØØ¸Ù‡ هایی راز کرد او سپس آهنگ میدان ساز کرد تیغ در ک٠در Ø¯ÙØ§Ø¹ ØÙ‚ Ø´ØªØ§ÙØª قلب آقا در ÙØ±Ø§Ù‚Ø´ Ù…ÛŒ گداخت ******************** ØÙ…له ور غرید در اعدای دون نعره زن چون شیر غران غرق خون Ú¯ÙØª: [لشکر! قاسمم، ابن Ø§Ù„ØØ³Ù† در Ø¯ÙØ§Ø¹ از عمو بر تن Ú©ÙÙ† Ú©ÙˆÙیان آماده ام بر جنگتان ØÙ‚ کند لعنت بر این نیرنگتان] ******************** او رجز Ù…ÛŒ خواند Ùˆ در لشکر تنید هر کسی از رو به رویش Ù…ÛŒ رمید یک Ù†ÙØ± ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ زد: [سنگش زنید! همچو بابا تیر بارانش کنید!] چون کمان داران نشستند بر زمین گشت برپا در ÙÙ„Ú© صوتی ØØ²ÛŒÙ† ******************** تیر ها بر جسم پاکش بوسه زد خاک خون بر چشم ماهش سرمه زد Ù…Ùهر عشقی بر تنش سم ستوه زیر تیغ Ùˆ مشت کین Ùˆ درد Ùˆ زور شهد شیرین عسل در جام او کرد ÙØ±ÛŒØ§Ø¯: [ای عمو جان ای عمو! ******************** قاسمت روی زمین Ø¢ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است جان خود بر تیغ دشمن داده است استخوانم با هزاران زمزمه خورد شد چون استخوان ÙØ§Ø·Ù…Ù‡] بر زمین Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ آرام بود چون سرش بر دامن مه کام بود ******************** جسم پاره پاره بر جانش Ú¯Ø±ÙØª آسمان غرید Ùˆ بارانش Ú¯Ø±ÙØª ذوالجلال گریان روان تا خیمه ها بار دیگر اشک ها Ùˆ نوØÙ‡ ها او Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ÙØ¶Ù„ است بیرون از خیام تیغ کینش کرده بیرون از نیام ******************** اذن میدان بهر جانبازی نمود مرگ را بازیچهء بازی نمود چون برادر اذن میدانش نداد قلب او در سینه گویا ایستاد ****************************** خیمه از یاران نام آور تهیست نوبتش دیگر بر آن سرو سهیست او علمدار است Ùˆ سقایی دلیر خون ØÛŒØ¯Ø± در رگ آن نره شیر چون ÙØºØ§Ù† [العطش] تابش برید بی امان او نزد آقایش رسید ******************** Ú¯ÙØª: [آقا! بچه هایت تشنه اند سوز Ùˆ گرما در جگر ها هشته اند] Ú¯ÙØª Ùˆ ناگه قرار از دست Ø±ÙØª مشک خالی تیغ کین را بست Ø±ÙØª رو به رویش عالمی دریای آب تشنه است سقای ما آن مه نقاب ******************** ک٠درون موج آن دریا ÙØ±Ùˆ ناگهانش روی مولا روبرو بین ØØ³ÛŒÙ† عطشان میان خیمه هاست خود بگو: [نوشیدن آبت رواست؟] مشت آبش را به دریا هدیه داد مشک خود را پر نمود Ùˆ ره ÙØªØ§Ø¯ ******************** اذن جنگیدن ØØ³ÛŒÙ† بر او نداد زین سبب آرام او در ره ÙØªØ§Ø¯ دست Ú†Ù¾ مشکی Ùˆ بر دوشش لوا Ù…ÛŒ رود تا خیمه ها سقای ما Ú©ÙˆÙیان تیغ از نیام پرداختند جانب سقای عطشان تاختند ******************** شیر اوژن از نیام تیغش کشید نعره زن تا این Ú©Ù‡ بر دشمن رسید عاقبت سقای عطشان خسته شد راه خیمه روبرویش بسته شد تیغ دشمن دست Ú†Ù¾ را قطع کرد کربلا را سر به سر چون نهر کرد ******************** ضرب دیگر دست دیگر هم ÙØªØ§Ø¯ بر دل مولای مردان غم ÙØªØ§Ø¯ صد هزاران رو به رویش در کمین بر سرش دارد عمود آهنین [یا ØØ³ÛŒÙ†! ادرک اخاک! یا ØØ³ÛŒÙ†!] این علمدار است با شولای شین چون Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ برادر را شنید بی امان بر نعش آن سقا رسید ******************** برتنش دستی نمانده؛ بر زمین بر سرش دارد عمود آهنین خنده زد عباس چشمش را گشود خون ز روی چهره اش زهرا زدود [در ØØ±Ù… بس تشنگی پاینده است Ú¯Ùˆ عمو از کودکان شرمنده است!]
آمار باز دید این مطلب دانلود دکلمه درباره امام ØØ³ÛŒÙ† جنگ ØØ¶Ø±Øª عباس از علیرضا عصار
تعداد کل بازدید ها: 13,721
تعداد بازدید های ماه جاری: 8,133