توجه 1 : سایت دهکده دانلود در بخش دانلود آهنگ تنها آهنگ های مجاز و یا به عبارتی دیگر تنها آهنگ هایی که بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران هستند را قرار خواهد در صورتی که هر یک از آهنگ ها و یا یکی از خوانندگان دیگر مورد تایید نباشند ( مجاز نباشند ) سریعا فایل های مربوطه آنها از سایت حذف خواهد شد .
دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر
در قسمت زیر دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر را به صورت آنلاین میتوانید گوش دهید و در صورتی که علاقه به دانلود ان داشتید آن را با استفاده از لینک پایین دانلود کنید .!!! این سیستم برای این قرار داده شده است که اگر دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر آن چیزی که مورد نظر شما هستش نبود شما بیخودی و بی دلیل حجم از دست ندهید .
خواننده :بهنام صفوی نام اثر :تيتراژ فیلم اخراجی های 3
کد آهنگ مربوط به دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر
کد اجرای اتوماتیک آهنگ دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر رو میتوانید در وبلاگ خود قرار دهید و ازش استفاده کنید . برای این کار کافی هستش که کد زیر رو کپی کنید و در وبلاگ خودتون این کد رو وارد کنید .
دانلود آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی با متن ترانه شعر
بله این هم یکی از آهنگ ی که خیلی از شما تا امروز به اون گوش دادین و میشناسیدش من خودم با فیلم اخراجی ها حال نکردم البته خوب این سلیقه ای هستش دیگه :( ولی آهنگش رو با متنش در زیر قرار دادم که متن آهنگ بسیار بسیار طولانی هستش . متن اینآهنگ خیلی زیاد هستش و خودش هم یک داستان هستش و بهتر هستش که خودتون اون رو ببینید و من هم کمتر داستان میگم که صفحه ی سایت کمتر کش بیادش .: )
متن ترانه شعر آهنگ تيتراژ فیلم اخراجی های 3 از بهنام صفوی
فصل های پیش از اینم ابر داشت بر کویرم بارشی بی صبر داشت پیش از اینها آسمان گلپوش بود پیش از اینها یار در آغوش بود اینک اما عدهای آتش شدند بعد کوچ کوه ها آرش شدند از بلند از حلق آویزها قلبهای مانده در دهلیزها بذرهایی ناشناس و گول و گند از میان خاک و خون قد میکشند بعضی از آنها که خون نوشیدهاند ارث جنگ عشق را پوشیدهاند عدهای حسن القضاء را دیده اند عدهای را بنزها بلعیده اند بزدلانی کز هراس ابتر شدند از بسیجیها بسیجی تر شدند ای بی جان ها! دلم را بشنوید اندکی از حاصلم را بشنوید توچه میدانی تگرگ و برگ را غرق خون خویش، رقص مرگ را تو چه میدانی که رمل و ماسه چیست بین ابروها رد قناسه چیست تو چه میدانی سقوط «پاوه» را «عاصمی» را «باکری» را «کاوه»را هیچ می دانی «مریوان» چیست؟ هان! هیچ میدانی که «چمران»کیست؟ هان! هیچ میدانی بسیجی سر جداست؟ هیچ میدانی «دو عیجی» در کجاست؟ این صدای بوستانی پرپر است این زبان سرخ نسلی بی سر است تو چه می دانی، چه می دانی، چه... چون از این دریا نبردی شبنمی با همانهایم که در دین غش زدند ریشه اسلام را آتش زدند با همانهاکز هوس آویختند زهر در جام خمینی ریختند پای خندقها احد را ساختند خون فروشی کرده خود را ساختند زندههای کمتر از مردارها با شما هستم، غنیمت خوارها بذر هفتاد و دو آفت در شما بردگان سکه! لعنت بر شما باز دنیا کاسه خمر شماست باز هم شیطان اولی الامر شماست با همانهایم که بعد از آن ولی شوکران کردند در کام علی باز آیا استخوانی در گلوست؟ باز آیا خار در چشمان اوست؟ ای شکوه رفته امشب بازگرد! این سکوت مرده را درهم نورد از نسیم شادی یاران بگو از «شکست حصر آبادان» بگو! از شکستن از گسستن از یقین از شکوه فتح در «فتح المبین» از «شلمچه»، «فاو» از «بستان» بگو! از شکوه رفته! از «مهران» بگو! از همانهایی که سر بر در زدند روی فرش خون خود پرپر زدند شب شکاران سحر اندوخته از پرستوهای در خود سوخته زان همه گلها که می بردی بگو! از «بقایی» از «بروجردی» بگو! پهلوانانی که سهرابی شدند از پلنگانی که مهتابی شدند ای جماعت! جنگ یک آیینه است هفته تاریخ را آدینه است لحظه ای از این همیشه بگذرید اندرین آیینه خود را بنگرید عشق بود و داغ بود و سوز بود آه! گویی این همه دیروز بود اینک اما در نگاهی راز نیست درگلویی عقده آواز نیست تیردان پرتیر و تیرانداز نیست نسل های جاودان فانی شدند شعرها هم آنچه می دانی شدند روزگاران عجیبی آمدند نسل های نانجیبی آمدند ابتدا احساس هامان ترد بود ابتدا اندوهامان خرد بود رفته رفته خنده ها زاری شدند زخم هامان کم کمک کاری شدند خواب دیدم دیو بیعار کبود در مسیل آرزوها خفته بود خواب دیدم برفها باقی شدند لحظههای مرده ام ساقی شدند ای شهیدان! دردها برگشته اند روزهامان را به شب آغشتهاند فصل هامان گونهای دیگر شدند چشمهامان مست و جادوگر شدند روحهامان سخت و تن آلودهاند آسمانهامان لجن آلودهاند هفته ها در هفته ها گم میشوند وهمها فردای مردم میشوند فانیان وادی بی سنگری! تیغ ها مانده در آهنگری حاصل آن ماجراها حیرت است؟ میوة فرهنگ جبهه عشرت است؟ حاصل آغازها پایان شده است؟ میوة فرهنگ جبهه نان شده است؟ شعله ها! سردیم ما، سردیم ما رخصتی، شاید که برگردیم ما «یسطرون»هم رفت و ما نون ماندهایم بعد لیلا باز مجنون ماندهایم پشت آغازی که اقیانوس شد در سکوت خویش جیحون ماندهایم فاتحان رفتند و پای برجها در تکاپوی شبیخون ماندهایم بعد اتمام بیابانها هنوز ما بیابانگرد و مجنون ماندهایم بحر مرداب است بی امواج،آی ! عشق یک شوخی است بی حلاج، آی! یک نفر از خویش دلگیر است باز یک نفر بغضش گلوگیر است باز زخمیام، اما نمک... بی فایده است درد دارم، نی لبک... بی فایده است عاقبت آب از سر نوحم گذشت لشگر چنگیز از روحم گذشت جان من پوسید در شبغارهها آه آی خمپارهها، خمپارهها
- cialis pills: You actually mentioned this fantastically!
- majid: فقط هرچی تلاش کردم نتونستم دانلودکنم چنداهنگ ازخواننده های مخطلف؟!
- Tiny: خیلی خیلی ممنون من خیلی دنبالش گشتم مرسی
- محمد: عالی خیلی دنبالش گشتم فقط شما داشتید..مرسی امیدوارم سایتتون به پول برسه
- Mahboob: عالی بود مریی
- : محمداصفهانی.بتومیاندیشم
- مهدیه : زمانه وار اگر می پسندی ام کر و لال ... شعر و اشتباه نوشتین
و تقویمم به شوق توست که تکرار می شود هر سال
- نادر : سلام من شیفته ادبیات پارسی هستم هر روز یا شعر میخونم یا شعر گوش می دم خواهش میکنم یک لحظه به این شعر با صدای ناصریا گوش بدید زلف رها در بادت ...خواهش میکنم ،من هر روز این شعر رو با صدای ناصر گوش میدم هر روز هم مو به تنم سیخ میشه هنوز نتونستن بفهمم شعر منو میگیره یا صدا ...
- حمید: دمتون گرم
- زهرا: واقعا عالیه عالی
نظرات تصادفی
- سبحان دوسیب : من از میانه مزاحم میشم دزززززززززززززززززززز
- گوهر: دست شما درد نکنه.
- باران: ممنون...
- elahe: صداش حال خوبی به آدم میده
- Arash: احساس